2
آمر دیپارتمنت مدیریت آموزشی، دانشکده علوم انسانی دانشگاه بین المللی المصطفی
10.22034/em4.2023.100238.1016
چکیده
آموزش و یادگیری به شیوه معکوس چندی است مورد توجه آموزگاران، پژوهشگران، دانش آموزان، کارشناسان تعلیم و تربیه و والدین قرار گرفته است. این شیوه یادگیری در ابتدا در آموزش عالی مورداستفاده قرار گرفت و سپس در مکاتب به ویژه از صنف پنجم تا هشتم رشد چشمگیری یافت. مدل یادگیری معکوس، نزدیک ترین مدل به شیوه آموزش سنتی در صنف های درسی است که تنها با جا به جایی مکان تدریس، کارخانگی و فعالیت های صنفی می توان به نتایج شگرف دست یافت. هدف از این مقاله، آشنایی با یادگیری معکوس و تطبیق این شیوه در دوره ابتدائیه لیسه دین و دانش (صنف دوم پسران) می باشد. در این مقاله در از روش گراندد تئوری و یا تئوری داده و بنیاد سود جسته شده است. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان صنف دوم لیسه دین دانش بود که به شیوه مصاحبه با پرسش های انجام شده است. یافته ها: یافته های تحقیق نشان می دهد که روش یادگیری معکوس در یادگیری دانش آموزان نسبت به روش تدریس سنتی سخنرانی مؤثرتر بوده است. بصورت نمونه دانش آموزان صنف دوم پسران که درس های شان را بگونه معکوس فراگرفته اند.علاقمندی شان نسبت به مکتب بیشترشده، شور و شوق شان برای کار گروهی افزایش یافته و از فن بیان بهتری برخوردار شده اند. بنابراین به نهاد های تعلیمی و معلمان پیشنهاد می شود که برای ایجاد تغییر در شیوه های درسی سنتی و کسب لذت و رضایت بیشتر از کار در بخش تعلیمی و تربیه به یادگیری معکوس توجه بیشتری داشته باشند.